loading...
فانی بلاگ | وب سرگرمی و تفریحی و آموزشی
آخرین ارسال های انجمن
مهدی بازدید : 248 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

ورود به رینگ

ساعت ۱۰:۰۰ شب است و ۲۰-۳۰ نفر در صفی کنار پیاده رو نشسته اند. صندلی های تاشو مسافرتی و زیر اندازها در پیاده رو قرار دارند و توسط روبان هایی که معمولا در مراسم فرش قرمز فیلم ها دیده می شوند، از بقیه فضا جدا شده اند. فستیوال سالانه ای چیزی است؟ خیر.
این توصیف شب قبل از عرضه آیفون 5s در بیرون اپل استوری در سان فرانسیسکو بود. رایان راوسون (عکس زیر) هم با یک کاپشن اضافه در آن صف حضور داشت. او می پرسد: «آدم درباره چه چیزهایی ذوق می کند؟ یک قرار عاشقانه؟ خرید خودرو؟ و... قطعا گرفتن یک آیفون.» 

راوسون در ۳ سال گذشته ۴ تلفن اندرویدی داشته ولی باز هم برای خرید آیفون جدید حاضر به شب خوابی در کنار خیابان شده. وقتی از او بپرسید که نظرش درباره آگهی های سامسونگ -با موضوع مسخره کردن این طور صف ها چیست- می گوید: «سامسونگ آرزو به دل است که عده ای برای خرید تلفن های اش تمام شب [در پیاده رو] منتظر بمانند.»

همزمان، در لوس آنجلس ریکی پرز معروف به the Android Guy همیشه مشغول به روز کردن وبلاگش با ویدیوهایی مشتمل بر موضوعات مختلف اندرویدی است. با بیش از ۲۱ هزار دنبال کننده در یوتوب، کار او مقایسه مشخصات فنی تلفن ها و البته بررسی اپلیکیشن ها است. اما در عین حال، اکثر ویدیوهای اش مختص ستودن اغراق آمیز دستگاه های اندرویدی است، و البته گاهی هم از احساس بد خود نسبت به آیفون می گوید.

پرز در ویدیویی با عنوان "حقیقت درباره آیفون 5s" گفته اسکنر تاچ آی دی یک حقه بازاریابی است (عجب ذکاوتی) و بهبود گرافیک آیفون اساسا معنای خاصی ندارد زیرا هنوز روی این تلفن نمایشگر HD هم نداریم. در آخر همین ویدیو هم او می گوید که «فقط می خواستم مطمئن شوم گول نخورید و این "چیز" را نخرید.»
پرز تنها فردی نیست که می خواهد دیگران را متقاعد به بازیچه بودن آیفون کند و در آن سو راوسون هم تنها آدم منفی نگر نسبت به سامسونگ نیست. هر روز از این بدترها وارد رینگ می شوند و با الفاظ زشتی مثل iSheep و Fandroid یا iHater، در دنیای اینترنت از پی ناک اوت کردن یکدیگر مشت پرانی می کنند.
اما این جریانات فقط یکی از جنبه های "جنگ تلفن های هوشمند" است؛ عبارتی که برای منازعات اپل، گوگل، مایکروسافت و سامسونگ در دادگاه ها نیز استفاده می شود؛ و در حالی که شکایت ها در پشت درهای بسته دادگاه جریان دارد، زد و خورد هواداران خیلی علنی و گاه غیر اخلاقی در وسط معرکه رخ می دهد.

این بار قضیه شخصی است...

در حال حاضر دنیا به سمت ابزارهای دیجیتال موبایل می رود و دلیلش هم مشخص است، آنها شخصی تر هستند. یک نوجوان یا جوان نیازی به تعویض هر ساله تلویزیون -یا اصلا نیازی به تلویزیون- ندارد، ولی تلفن هوشمند یا موبایل، بهتر از هر چیز به نیازهای او پاسخگو می دهد. آمار برای بزرگسالان هم در حال رشد است و به عنوان مثال در امریکا، ۵۶ درصد افراد بالغ حداقل یک تلفن هوشمند دارند.
با در نظر داشتن این تقاضای رو به رشد مردم، امروزه بازار تلفن هوشمند تبدیل به یکی از رقابتی ترین بازارها گردیده. اگر می پرسید چرا معرکه اینقدر داغ شده، دلیلش عین روز روشن است، چون غول های صنعت موبایل در این فضا نفس می کشند و دمشان گرم است.
از آنجا که تلفن های هوشمند همه جا حضور دارند و هویت کاربران به شکلی قوی با آنها در هم تنیده است، ابراز نظر درباره یک فرد، محدود به او یا عده اندکی شبیه او نخواهد ماند. در ضمن، اینجا رقابت تنها بین اقلام به فروش رفته نیست، بلکه در مورد کلیت تلفن های هوشمند است و هر کسی عقیده و نظر خودش را دارد.

(قائل شدن ماهیت انسانی برای یک شی، با قدرت تکلم آن رابطه تنگاتنگی دارد. از این رو واکنش در برابر کسی که به همدهم هر روزی شما توهین کند، حتی ممکن است با خشونت همراه شود.)

تلفن های هوشمند همیشه با ما هستند. تقریبا اولین شیئی که صبح با بیدار شدن به آن دست می زنیم، تلفن ما است. موقع تنهایی، اولین چیزی که به ذهن مان می رسد کار با آن است. حتی وقتی با دیگران باشیم، گاه به تلفن مان زل می زنیم. اصلا بدون آن احساس خفقان می کنیم. نشده که شب با تلفن تان به بستر خواب بروید؟ بفرمایید! اینها رفتارهایی عمومی هستند.
تلفن های هوشمند دریچه اتصال ما به شبکه های اجتماعی شده اند، عکس ها و تقویم ها و قرار ملاقات های ما را در خود دارند. اکثر اطلاعاتی که به آنها نیاز فوری داریم، درست همین جا در تلفن ما جا خوش کرده اند.
از وقتی دستیارهای صوتی به تلفن های هوشمند آمده اند، نگاه مان به آنها خیلی صمیمی تر شده زیرا می توانیم با زبان طبیعی با آنها ارتباط برقرار کنیم. صدا، چه صدای دوست تان باشد موقع مکالمه یا چت، چه صدای دستیارهای شخصی مثل سیری، گوگل ناو یا اس وویس، فرقی نمی کند. چون نوعی ارتباط انسانی است.
کلیفورد نَس، استاد ارتباطات بین انسانی از دانشگاه استنفورد می گوید:
«حرف زدن اجتماعی ترین و انسانی ترین کاری است که ما انجام می دهیم. لحظه ای که شروع به حرف زدن یا گوش کردن به صحبتی می کنید، بخشی از مغز شما که با "انسان بودن" ارتباط دارد، وارد مدار می شود.»
بله، از آنجا که این دستگاه ها برای مردم هم شخصی/ضروری و هم خودمانی/صمیمی شده اند، احساسات شان را راحت تر نسبت به آنها بروز می دهند و حتی به دفاع از تلفن خود هم بر می خیزند. درست در همین موقع است که با احساساتی شدن بیش از حد و بروز خلق و خوی آتشین و مسلک طرفداری، آنچه نباید رخ می دهد: فرد مستعد چسبیده شدن برچسب "بچه طرفدار" می شود.
شاید بعضی ها این لقب را بپذیرند و بی خیال طی طریق کنند، ولی اغلب از آن به عنوان توهین یاد می شود. زیرا در عین حال که لفظ "طرفدار" همراه با حس مثبتی است، عبارت "بچه طرفدار" به معنای فراتر رفتن طرفداری از یک علاقه شخصی و تبدیل شدن آن به تعصب نامعقول (بچه گانه) و بروز رویکردی خصومت آمیز در قبال افرادی با علاقه مندی های دیگر است.

مواد لازم: دو پیمانه برند، یکی خیر و یکی شر

در دنیای تکنولوژی، بچه طرفدارها مخصوص تلفن های هوشمند نیستند. آنها در صنایع دیگر هم حضور دارند و هر جا رقابتی بین دو برند با سهم بزرگی از بازار در گرفته، سر و کله شان پیدا شده: ایکس باکس در مقابل پلی استیشن، نیکون در مقابل کانن، ویندوز در مقابل مک. فرقی نمی کند چند رقیب دیگر در بازار باشند، عداوت ها وقتی باعث شهرت می شود که ۲ شرکت در مرکز توجه باشند. همیشه، جناح بندی بین دو شرکت آسان تر است.
پروفسور نَس: «[الگوی طرفداری در دنیای تکنولوژی] درست مثل خیر و شر است، مغز این دوئیت را دوست دارد.»
آی او اس و اندروید روی هم رفته ۹۱ درصد از بازار جهانی تلفن های هوشمند را به خود اختصاص داده اند و در این بین اپل و سامسونگ بیشترین سود بازار موبایل را با فاصله ای چندین فرسخی (از آینه عقب و این حرف ها به رد است!) از سایر تولیدکنندگان می ربایند.
اما تمام این موفقیت ها باعث شده که توجه های ناخوشایندی نیز به سمت این دو شرکت جاری شود. یک جستجو درباره "ضعف های آیفون" یا "ضعف های اندروید" به ترتیب ۵۴.۳ و ۵۲.۳ میلیون صفحه وب را به نمایش در می آورد. صفحاتی در فیسبوک با عنوان "از اپل متنفرم" یا "از سامسونگ بدم می آید" به چشم می خورند... حتی نگذارید به تعداد فراوان تصاویر طنز اشاره کنیم.

کندیس هولنبک استادیار دانشگاه جورجیا با تخصص یادگیری مشتری و رفتار اجتماعی در بازاریابی می گوید:
«هیچ برند بزرگی از انتقاد در امان نیست زیرا برندها قدرت و تاثیرگذاری دارند، و این، نظرها را به سمت شان جلب می کند.»
هر چند نمی توان تمام دلایل شخصی افراد برای دشمنی با یک برند را کاملا تشخیص داد ولی یک سری موارد فراگیر هست که به توضیح عبارت "متنفرین مادرزادی" کمک خواهد کرد. بیایید به آنها نگاهی بیندازیم.

لذت مخالفت ورزی با یک برند

لورنس دیسارت که در دوره دکترای دانشگاه گلاسکو مشغول پژوهش در حوزه مدیریت و کسب و کارها است، در طول سال گذشته نظرسنجی های آنلاینی ترتیب داده که سوژه آنها افراد بددهان با سابقه بدگویی از سامسونگ، اپل و حتی استارباکس بوده اند. چرا آنها وقت شان را در چنین فعالیت هایی گذرانده اند؟ طبق تشخیص خانم دیسارت، هویت فردی نقش مهمی در این میان بازی می کند.
«دلیل دوری کردن افراد از برندی که مورد نفرت شان واقع شده، آن چیزی است که شرکت مورد نظر نمایندگی می کند. تصویری که آن برند از خودش ساخته با تصور افراد از خودشان و تصویری که دوست دارند دیگران از آنها داشته باشند، تصادم می کند.»
برای مثال، یکی از مسائلی که شرکت کنندگان در این نظرسنجی ها بر علیه اپل ذکر کرده اند، استفاده از سخت افزار و نرم افزار اختصاصی در محصولاتش بوده، و این به عنوان روشی برای محبوس کردن مصرف کنندگان در اکوسیستم اپل قلمداد شده.
پرز -که در بخش اول به او اشاره شد- می گوید این محدودیت ها بوده که او را از iOS دور و به اندروید نزدیک کرده. اندروید به خاطر ذات اوپن-سورس خود امکان شخصی سازی و بهینه سازی بیشتری را برای او فراهم می کند.
در مورد پرز، میزان آزادی برای شخصی سازی، با تصویری که او از خود دارد رابطه مستقیمی برقرار کرده. او می گوید:

«من یک آدم خوره تکنولوژی هستم، امثال من به خاطر باز بودن اندروید به آن تمایل بیشتری دارند. من آزادی برای شخصی سازی را دوست دارم، نه محدودیت ها را.»
وقتی هویت فردی به روشنی تشخیص داده شد، تمایل به جستجو برای یافتن افرادی با دیدگاه یکسان بروز می کند. در اصل، یکی از دلایل رایج بین افرادی که از شب قبل برای خرید آیفون 5s بیرون اپل استورها جمع شده بودند «تجربه گروهی» و همراهی و رفاقتی ذکر شده که در صف برقرار بوده.

خانم دیسارت می گوید: «مزایای اجتماعی و روانی که انسان از حضور در یک جمع به دست می آورد در بین گروه های مختلف یکسان است.» البته در آن سو، جبهه گرفتن در مقابل یک برند نیز مزایایی دارد.
«افراد برای مخالفت با یک برند باید عضوی از یک جامعه شوند زیرا به تنهایی، وزن موثری ندارند.»
به لطف اینترنت، این دور هم جمع شدن برای مخالفت با برندها و محصولات شان آسان تر از هر زمان دیگری شده. افراد می توانند آنلاین ملاقات کرده و افکارشان را به بحث بگذارند و حتی بعضی ها ممکن است ادعا کنند که این بحث های آنلاین، تنها در جهت کمک کردن به سایر افراد برای بالا بردن آگاهی شان است نه تخطئه برندی خاص.
برای مثال، پرز وبلاگ ویدیویی خود را برای این راه انداخته که می دیده مردم ایده های صحیحی از ماهیت iOS و اینکه چه چیزهایی کم دارد، ندارند. او می خواسته به تفسیرهای غلط خاتمه داده و آموزش های مفید ارائه کند.
تمایل پرز به آموزش می تواند صادقانه باشد ولی احتمالا اکثر افرادی که در لباس گوسفند (ارائه آموزش های فنی) روی به دریدن برندها (ترول ورزی و تخریب وجهه) می آورند، انگیزه آگاهی بخشی به دیگران را ندارند، بلکه صرفا می خواهند حس بهتری نسبت به هوش و درک خودشان داشته باشند.
پروفسور نَس می گوید این نوع افراد در ابراز نظرات منتقدانه شان سرعت عمل بالایی دارند زیرا به نوعی شامل مفهوم "بااستعداد ولی بی رحم" می شوند. "این مفهوم" توسط پروفسور ترزا امبیل در جریان تحقیقی روی نقدهای وارده به کتاب ها خلق شد.
در آن تحقیق، کاشف به عمل آمد که نقدهای منفی، هوشمندانه تر و قابل اعتمادتر از نقدهای مثبت هستند. در نتیجه نوری تابانده شد به آگاهی ذاتی انسان نسبت به مفید نبودن اکثر سنجش های بیش از حد مثبت.
«منفی بودن به شما حس هوشمندی بیشتری می دهد، افرادی که می گویند "موافقم" هرگز به اندازه آنها که می گویند "مخالفم" باهوش جلوه نمی کنند.»

شرکت ها در حال رصد منتقدین تند زبان

اما در حالی که به نظر می رسد تمام این مخالف خوانی ها و بحث های بی وقفه، تنها در جزیره ای دوردست، یعنی دنیای ابهام آمیز طرفداران دو آتشه و خوره های زرنگ تکنولوژی در حال رخ دادن است، این باز هم باعث نشده شرکت ها بی توجه از کنارشان رد شوند. به طور خلاصه، بچه طرفدارها هم دارند مورد توجه قرار می گیرد.
یکی از به یادماندنی ترین و قابل توجه ترین اشارات به جنگ تلفن های هوشمند، زمانی رقم خورد که مایکروسافت آگهی تبلیغاتی نوکیا لومیا ۹۲۰ با عنوان "عروسی" را پخش کرد که در آن کاربران آیفون و گلکسی در دو سوی تالار، جدا از هم نشسته بودند و به خاطر اختلاف سلیقه، بین شان جنگی در گرفت. (با این سرعت اینترنت تا شما دوباره آن را تماشا می کنید، ما یک چایی بنوشیم.)
 
با پشتیبانی: آی ویوید
دانلود ویدیو
در انتهای کلیپ بالا می بینید که دو کاربر که در واقع جزو پرسنل خدماتی مراسم عروسی بودند، صحنه جنگ را با لومیا ۹۲۰ خودشان ضبط می کنند. یکی می پرسد: «فکر می کنی از لومیا خبر دارند؟» و دیگری جواب می دهد: «نمی دانم، به گمانم اینها فقط از دعوا کردن خوش شان می آید.»
 
این آگهی نه تنها بازخورد مثبتی بین مردم داشت بلکه نشان داد شرکت های سازنده تلفن و سیستم عامل موبایل هم به خوبی از لحن گفتگوهای جاری بین کاربران آگاه هستند. در ضمن، مایکروسافت با شناسایی این مورد، از آن برای وارد کردن خود به چنین فضایی هم سود برد.
مت داناوان از مایکروسافت می گوید: «به محض اینکه ما وارد بازار شدیم، حقیقت آشکار شد: [تا قبلش] کل اکسیژن در این حوزه توسط اپل و سامسونگ بلعیده می شد.» اما مایکروسافت برخلاف سامسونگ به مسخره کردن کاربران برند رقیب روی نیاورد، بلکه با تعصبی که نسبت به برندشان داشتند به شوخی پرداخت.
داناوان می گوید مایکروسافت نمی خواست خوبی های دستگاه ها و شرکت های درگیر در این آگهی را زیر سوال ببرد. در عوض، در پی پشتیبانی از کسانی بود که به لومیا روی آورده بودند و می خواست توجه ها را به این نوع بحث و جدل های بچه گانه جلب کند.
«مردم باید اعتراف کنند که همگی به نوعی خودشان را در قاب تصویری که ما نشان دادیم، دیدند. این یک بحث واقعی، مناظره و گفتگو میان دو گروه طرفدار بود.»
اگر مایکروسافت دارد به این طور بحث ها توجه می کند، پس می شود فرض کرد که باد این حرف ها را به گوش اپل و سامسونگ هم رسانده. در حقیقت، حتی گاهی خود شرکت ها در پس پشت، این جدال ها را راه می اندازند. مثل وقتی که سامسونگ به چند دانشجو پول داد تا در اینترنت به کوبیدن تلفن های HTC مشغول شوند، یا تلاش بلکبری با شعار "بیدار شو" در بیرون اپل استور (زمان عرضه آیپد نسل ۳).

اینکه آیا شرکت ها در پشت صحنه مشغول بررسی و استفاده از این نظرات منفی هستند یا خیر، مشخص نیست. ولی حداقل می دانیم که منتقدان تند و تیز نیز به شکلی موشکافانه -درست همانند طرفداران- زیر ذره بین شرکت ها قرار دارند، تازه اگر زوم بیشتر نباشد! خانم هولنبک می گوید:
«شرکت ها عموما می خواهند در یک فضای مثبت دیده شوند. پس اگر نمی خواهند جوامعی ضد برندشان رشد کند، باید وساطت کرده و خودشان اوضاع را آرام کنند.»
با توجه به سابقه وکلای خودخوانده ای که زمانی به دفاع از حقوق مردم برخواسته و با روش های آنتی-برند توانستند رویکردهای تجاری غیرمنصفانه مک دونالد و والمارت را تغییر دهند، هولنبک معتقد است که می توان با فشار کافی، کاری کرد شرکت های تکنولوژیک هم به خواست مشتریان شان اهمیت دهند.
«با اینترنت، مشتریان به یک بلندگوی بزرگ به دست گرفته اند، و شما به عنوان یک شرکت، [دو راه دارید] یا واکنش نشان می دهید یا اینکه بقای تان به خطر می افتد.»

آواز مرد خشمگین را بخوان

حتی با داشتن این همه مشتری پر شور و پر حرارت، وقتی در زندگی واقعی با منتقدان ضد برند نشست و برخاست کنیم و نقاب ناشناس بودن بر چهره کسی نباشد، اغلب شاهد اظهار نظرهای ملایم تری خواهیم بود. رابرت انگوین که از شب نشین های بیرون اپل استور است می گوید: «اندروید ویژگی های باحالی دارد، و آیفون هم همین طور. بحث فقط ترجیحات شخصی است.»
ریکی پرز هم اعتراف می کند که وقتی لازم باشد، برای رقبا اعتبار قائل می شود: «خیلی مهم است که کارها درست انجام شود، قطعا وضعیت هایی هست که iOS یا حتی ویندوزفون [نسبت به اندروید] راهکار بهتری محسوب می شوند.»
اما گرچه این سطح از جهت گیری در دنیای واقعی می تواند بازخوردهای معتدل تری از احساسات کاربران ارائه کند، همچنان با مراجعه به دنیای اینترنت، جایی که تندترین و تهاجمی ترین نظرات گاهی با الفاظ ناشایست منتقل می شوند، نمی توان به وضوح بین حقیقت و اظهارنظر جانبدارانه فرق قائل شد.
در اصل حتی گوگل هم با رویکرد جدیدی که برای تشویق کاربران یوتوب به نظر گذاشتن با نام واقعی شان در پیش گرفته، در پی کمک به مدیران کانال های یوتوبی برای معتدل سازی بخش نظرات شان است.

(علاقه شما به کدام برند و سیستم عامل است؟)

خلاصه که این سطح از نظرات که گاه از اخلاقیات خارج می شوند، نباید کسی را متعجب کنند. علاقه شدید به عضویت در یک گروه، خواه گروه هواداران یک برند، خواه گروه تخریبگران یک برند، در ذات خود امری است طبیعی و البته گاهی -به خاطر ناشناس بودن افراد در اینترنت- می تواند صورتی زشت پیدا کند.
همیشه کسی هست که بگوید از باغ اپل نباید سیب چید، و از آن طرف هم ندایی می رسد که Samsung نوآوری کم دارد و همیشه Samesong (آهنگ تکراری) باقی خواهد ماند.
اینترنت همیشه ترول ها را خواهد داشت، برندها از دست نفرت افکنان گریزی ندارند. و البته افراد حق گو نیز در این بین پیدا می شوند که ترجیح می دهند بی نام باقی بمانند. نکته اصلی این است: «علاقه مردم به تلفن های هوشمند -که گاه به سطح تعصب نیز می رسد، ریشه در شخصی و ضروری بودن این دستگاه های مصرفی دارد.»

گجت های دوران پست پی سی، وسایلی فردی شده اند که همراهی همیشگی شان با ما، آنها را جزئی از شخصیت اجتماعی مان نیز کرده. با در نظر داشتن این مورد، اصلا جای تعجب ندارد که دفاع از آنها نیز با حرارتی بیش از هر نزاع تکنولوژیک دیگر صورت بگیرد. زیرا ما با شدت از درستی انتخاب خودمان -و شخصیت خودمان- دفاع می کنیم.

ولی گاهی اوقات تیری که از چله رها می شود، در بیرون از قلمروی ما فرود می آید. دفاع از انتخاب های شخصی خوب است، آگاهی بخشی به دیگران نیز همین طور. ولی تخطئه کردن انتخاب دیگران و زدن برچسب یا توهین، خلاف منطق آزادی انتخاب است.
شما چطور به قضیه نگاه می کنید؟
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 496
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 33
  • تعداد اعضا : 45
  • آی پی امروز : 322
  • آی پی دیروز : 173
  • بازدید امروز : 745
  • باردید دیروز : 480
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 4,060
  • بازدید ماه : 15,641
  • بازدید سال : 76,288
  • بازدید کلی : 434,428
  • کدهای اختصاصی
    Instagram
    نمایش وضعیت در یاهو

    قالب های وبلاگ